غوغای خیام را در غرب فیتز جرالد 1883-1809 شاعر و نویسنده نامی انگلیس در قرن نوزده بر انگیخت. فیتز جرالد شاعری لطیف طبع و مشکل پسند و پژوهنده ای پر تلاش و خردمند بود و به فتوای "جان کیتس" در کار هنر ، دل در سودای اثری داشت که هر چه بیشتر به کمال محض نزدیک باشد و دعایش مانند او آن بود که "خدایا به جای همه نعمتها مرا یک چیز کامل عطا کن" .
داستان آشنایی فیتز جرالد با خیام و ادب پارسی در این مختصر نمی گنجد. اما بی گمان فیتز جرالد در همین جستجوی کمال وقتی به خیام رسیده و از شراب سخن او مست شده دریغش آمده است که صاحبدلان دیار خویش را از این شراب بی نصیب گذارد. اما چون جام سخن خیام را برای مردم دیار و روزگار خویش که در فضای فرهنگی دیگری پرورش یافته بودند مناسب نمی دید آن شراب نیشاور را ابتدا در 75 و نهایتاً در 104 جام پر شکوه و مرصّع که با ذوق و فرهنگ عهد ویکتوریا هم آهنگ و به نقوش سنّت های دیرین ادبی مغرب زمین منّقش بود بریخت و به بازار ادب آورد ، اما به گفته مولانا :
آن باده همان است اگر جام بدل شد بنگر که چه خوش بر سر خمار برآمد
اما هر چند فیتز جرالد در آفرینش و صیقل این جام ها و به نقطه کمال رساندن آنها رنج فراوان برد و گفت :
"ای کاش خوانندگان می دانستند که من چه اندازه در ترجمه این صد رباعی رنج برده ام."
پس از انتشار اثر ، مدتی این واقعه بزرگ ادبی در کنج فراموشی بماند ، ولی این فراموشی گویی آرامش قبل از طوفان بود ، زیرا به ناگاه مخموران باده سخن چون "گابریل روستی" و "جان راسکین" به تصادف از این شراب صافی با خبر شدند و باده خوران دیگر را خبر کردند و چندان جوش و خروش و شور و مستی درمحافل ادب دوستان انگلیس و آمریکا پدیدآمد که در تاریخ ادبیات جهان بی سابقه است ، بزرگان انگلیس هر یک شور و اشتیاق خود را به گونه ای بیان کردند . "جان راسکین" حکیم و ادیب و نویسنده و منقد بزرگ هنری در قرن نوزدهم در نامه ای خطاب به "فیتز جرالد" که دو سال بعد به دست او رسید چنین نوشت :
آقای عزیز و بسیار عزیز
هیچ نمی دانستم شما کیستید اما با تمامی دل از شما تمنا می کنم که باز هم اشعاری از عمر خیام بیابید و برای ما ترجمه کنید . من تا به امروز اشعاری بدین شکوهمندی که بخصوص اگر بخواهم انتخاب کنم در صفحات 10و11و12 کتاب شما آمده است نخوانده بودم. بیش از این سخن نتوام گفت جز آنکه پیوسته سپاسگزار و مرهون این محبت شما خواهم بود.
جان راسکین
سادگی سخن خیام که نقطه کمال و جان زیبایی در سخن اوست درترجمه فیتز جرالد اغلب فدای جاذبه های کلامی و صور خیال در ادب انگلیس شده است و فیتز جرالد خود اعتراف می کند که صورت ترجمه از متن اصلی بسیاردور شده و گاه مضمون چند رباعی به هم پیوسته و رباعی تازه ای ساخته و در این میان نکته ها و تطایف بسیار از سخن خیام فرو افتاده است اما عذر موجه فیتز جرالد این است که به هرحال :
شعر باید زنده بماند حتی اگر به قیمت آن باشد که خون ناصافی خویش را به جای خون صافی گوینده در رگهای آن روان کنیم:
و بی گمان گنجشک زنده از عقاب بی جان بهتر است . (فیتز جرالد)
برداشت شده از مقدمه دیوان خیام-استاد حسین محی الدین الهی قمشه ای
نظرات شما عزیزان: